اقاکمیلاقاکمیل، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

کمیل هدیه الهی

بدون عنوان

سلام خوشگل مامان كميل عزيز ديروز كه روز سه شنبه بود  من وبابايي تو عزيز دل و برده بوديم  ارايشگاه تا  كمي به موهات سر و سامون بديم ماماني قصد داره موهاتو بلند كنه به همون خاطر از ارايشگر خواستيم تا فقط كمي از موها تو بزنه تو هم كه طبق معمول چسبيده بودي به ما ودوست نداشتي بشيني رو صندلي اشكال نداره حالا خوبه گريه نكردي اين عكسها رو هم اونجا از تو انداختيم  
21 آبان 1393

کمیل در مراسم عاشورای حسینی

قربون پسر گلم برم كه اينقدر از اين عمو ترسيده كميل جان اين يه رسميه كه ني ني كوچولوها رو تو روز عاشورا ميدن بغل شخصي كه نقش حضرت ابوالفضل رو ايفا ميكنه ما هم تو رو برديم داديم بغلش البته من اصلا موافق اين كار نبودم ولي چون كه يكي از فاميلها نذر كرده بود اين كارو كرديم ...
15 آبان 1393

بدون عنوان

عزيز مامان ديروز جمعه بود  وباهم رفته بوديم به همايش شير خوارگان قربون پسر گلم كه اينقدر با ماماني همكاري ميكنه اولش ميترسيدم گريه بكني اخه وقتي تو ي جمع ميري گريه ميكني ولي اصلا اذيت نكردي الهي مامان فدات بشه اين عكسها رو هم اونجا عمه ندا گرفته بچه هاي خودشو هم اورده اون خانم كوچلوي ناز يكتا جونه وعاشق تو .ماماني نميدوني چقدر تو رو دوست داره وداداشش هم محمد مهدي چه پسر نازي قربونش برم من
10 آبان 1393

بدون عنوان

زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد شجاعت ارث اين قوم است، مثل شير مي آيد   به روي دست بابا آسمان ها را نشان كرده چقدر آبي به اين چشمان بي تقصير مي آيد!   زبانش كودكانه است و نمي فهمم چه مي گويد ولي مي خوانم از چشمش كه با تكبير مي آيد   به چيزي لب نزد جز آه از لطف ستم، اما نمي دانم چرا از دست دنيا سير مي آيد!   جهاني را شفاعت ميكند با قطره ي اشكي كه از چشمش تو گويي آيه ي تطهير مي آيد   الهي بشكند دست كماندار تو اي صياد كه آهو برَه اي شش ماهه در نخجير مي آيد   چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟ كه با خون دارد از اين زخم بوي شير مي آيد! بخواب اي كودكم، لالا...، كه سيرابت كند دشم...
10 آبان 1393